پستها
کالاها
etehad
اتحاد
دنبال کردن
↔
♡
💬
2,324 view
and
2 like
☆
ابراهیم همت
ابراهیم
همت
شهید
سقا
رفته بود کمی جلوتر سرک بکشد به خطمقدم، در جزیره مجنون در عملیات خیبر. دیده بود سربازانش، رفقای عزیزتر از جانش آب گلآلود میخورند از تشنگی؛ آب نهرهای اطراف مجنون که پیکرها در آن افتاده بود و هجوم خمپارهها گل آلودش کرده بودند. قمقمهها را به کمر بست و رفت جلوتر و نهفقط یکی از رزمندگان، همه دیدند: «من به چشم خودم دیدم که وقتی شهید همت برای سرکشی به خط آمدند و این صحنه را دیدند ۵ تا قمقمه خالی را به فانوسقه وصل کردند و دور کمرشان محکم بستند و از خاکریزی که در تیررس عراقیها بود بالا رفتند. این صحنه را تنها من ندیدم. اول خدا دید و هزاران سرباز و رزمندگان لشکر ۲۷ دیدند و گواهی میدهند که چطور فرمانده لشکر از خاکریز خطمقدم به سمت آب سرازیر شد و از جنازهها و آلودگیها و تلههای انفجاری و سیم خاردارها عبور کرد و خود را بهوسیله یک یونولیت شکسته به قسمت آبهای تمیزتر رساند و قمقمهها را پر از آب کرد درحالیکه هزاران تیر در کنارش میخورد دوباره از خاکریز بالا آمد و آب را به بچهها رساند. این حرکت فرمانده انرژی مضاعفی به بچه های لشکر داد.» آنموقع که در پی آب میرفت لابد نیتی داشته و یاد بزرگی بوده از میان بزرگواران. و همین یاد بوده لابد که خدا نظر کرده به ابراهیمش و خدا که نظر کند کار تمام است و خدا کند خدا نظر کرده باشد به آدم. یک گلوله توپ آمد حوالی ابراهیمی که خدا نظر کرده بود به او و یک ترکش از گلوله جدا شد و دنبال سَر سرداری گشت که آب آورده بود؛ ساقی شده بود در ره منزل جانان. و بوسه زد به ابراهیم؛ بوسهای بود آنقدر جانانه که نهفقط گونه را و چشم را
نظر شما چیست ؟
×
ورود / ثبت نام
×
نام کاربری تان را تعیین کنید و همه امکانات را ببینید
چنانچه فروشگاه دارید آدرس فروشگاه هم تغییر خواهد کرد
تعیین نام کاربری
حداکثر حجم مجاز عکس : ۲۰ مگابایت ، فیلم : ۵۰ مگابایت
۰/۵
۰/۱۰
ویرایش عمومی فعال شود
ارسال پست
ویرایش پست
آیا این پست حذف شود ؟
حذف
بازار فوری
تعیین نام کاربری
تکمیل مشخصات
صفحه من
حریم خصوصی
شرایط و قوانین
سوالات متداول
درباره بازار فوری
دانلود اپلیکیشن
ویرایش
حذف
گزارش
اشتراک گذاری